خانه تگ‌ها آرشیو پیوندها بیوگرافی

برنامه نویس و مهندس

برنامه نویس و مهندس

یک برنامه‌نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوایى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامه‌ نویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که می&...

نظر ۰ بازدید ۱۵۲
طمع

طمع

روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستایی‌ها اعلام کرد که برای خرید هر میمون ۱۰ دلار به آنها پول خواهد داد. روستایی‌ها هم که دیدند اطراف‌شان پر است از میم...

نظر ۰ بازدید ۱۴۸
مدیر و منشی

مدیر و منشی

مدیر به منشی میگه برای یه هفته باید بریم مسافرت کارهات رو روبراه کن. منشی زنگ میزنه به شوهرش میگه: من باید با رئیسم برم سفر کاری, کارهات رو روبراه کن. شوهره زنگ میزنه ب...

نظر ۰ بازدید ۱۵۷
بیمارستان روانی

بیمارستان روانی

به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان‌پزشک پرسیدم شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟ روان‌پزشک گفت: ما وا...

نظر ۰ بازدید ۱۸۷
بزرگ مرد كوچك

بزرگ مرد كوچك

در روزگاری که بستنی با شکلات به گرانی امروز نبود پسر ۱۰ ساله ای وارد قهوه فروشی هتلی شد و پشت میزی نشست . خدمتکار برای سفارش گرفتن سراغش رفت. پسر پرسید : بستنی با شکلات ...

نظر ۰ بازدید ۱۳۴
چهار داستان کوتاه و آموزنده

چهار داستان کوتاه و آموزنده

یک‌ :زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند. روز بعد از اولین روز سکونت در خانه ی جدید ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش در حال آویزان کردن لباس&

نظر ۰ بازدید ۱۵۲
داستان تکرار زمانه

داستان تکرار زمانه

مردی 80 ساله با پسر تحصیل کرده 45 ساله­ اش روی مبل خانه خود نشسته بودند. ناگهان کلاغی كنار پنجره‌شان نشست. پدر از فرزندش پرسید: این چیه؟ پسر پاسخ داد: کلاغ. پس از چند...

نظر ۰ بازدید ۱۷۱
داستان ساحل و صدف

داستان ساحل و صدف

مردی در کنار ساحل دورافتاده ای قدم می زد. مردی را در فاصله دور می بیند که مدام خم می شود و چیزی را از روی زمین بر میدارد و توی اقیانوس پرت می کند. نزدیک تر می شود، می بیند...

نظر ۰ بازدید ۱۵۳
پیرمرد و سر و صدای کودکان

پیرمرد و سر و صدای کودکان

یک پیرمرد بازنشسته، خانه جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو هفته اول همه چیز به خوبی و در آرامش پیش می رفت تا این که مدرسه ها باز شد. در اولین روز مدرسه، پس از تعط...

نظر ۰ بازدید ۱۴۸
داستان «روزی که امیرکبیر گریست»

داستان «روزی که امیرکبیر گریست»

در سال 1264 هجری قمری نخستین برنامه‌ی دولت ایران برای واكسیناسیون به فرمان امیركبیر آغاز شد. در آن برنامه، كودكان و نوجوانانی ایرانی را آبله‌كوبی می‌كردند. اما ...

نظر ۰ بازدید ۱۲۹
داستان روانشناسی بالا نرو، خطرناک است

داستان روانشناسی بالا نرو، خطرناک است

سم، کارمند عادی یک شرکت کوچک است. روزی او به خاطر کارهای اضافه بسیار دیر به ایستگاه اتوبوس رسید. او که بسیار خسته بود به خودش گفت: تا اتوبوس بیاید، کمی بخوابم. بیست دقی...

نظر ۰ بازدید ۱۴۸
داستان روانشناسی «تاجر و ماهی گیر»

داستان روانشناسی «تاجر و ماهی گیر»

یک تاجر آمریکایی نزدیک یک روستای مکزیکی ایستاده بود. در همان موقع یک قایق کوچک ماهی گیری رد شد که داخلش چند تا ماهی بود. از ماهی گیر پرسید: چقدر طول کشید تا این چند تا م...

نظر ۰ بازدید ۱۴۸




۱۲۳۴۵
 ... 
۳۲




وریا گالری گنجینه ای از صنایع دستی نفیس
میزان بلاگساخت وبلاگ حقوقی
لینک پرومکسثبت لینک در پست های رتبه دار گوگل
medca360Cosmetic surgery in iran

  ورق 2 میل سیاه   |   نمایندگی مرک آلمان   |   چاپ پرچم   |   دستگاه آب قلیایی دکتر مومنی   |   خرید کتراک   |   روانشناس ایرانی در لندن   |   ساخت وبلاگ